زمانی که نوبت به شعبدهبازی در زندگی و کار میرسد، زنان بهتر از مردان عمل میکنند.
در آمریکای شمالی و اروپا، کار کردن همزمان مرد و زن و داشتن منبع درآمد جداگانه، مدلی است که بیشتر از مدل سنتی “مرد به عنوان نانآور خانواده” جا افتاده است.
مردان و زنان، دیگر با نقشهای سنتی خودشان تعریف نمیشوند. هردوی آنها شاغل هستند و به یک اندازه در مورد کودکان و افراد مسن، مسئولیت دارند. در این میان برای ایجاد توازن بین وظایف خانگی و داشتن عملکرد مطلوب در محل کار، واقعا به چیزی مثل جادو و شعبدهبازی نیاز است.
یکی از والدین میتواند محل کار خود را برای برداشتن فرزندش از مدرسه ترک کند، اما بعد آن قدر خسته است که هیچ انرژیای برای گوش دادن به حرفهای همسر خود در زمان پختن شام در آن شب ندارد. یا یک نفر میتواند گزارش کار خود را در زمان تعیین شده به اتمام برساند، اما آن ساعتهایی را که میتواند با همکاران خود صحبتی داشته باشد و خوش باشد را، به خاطر مسئولیتهایی که در خانه دارد از دست میدهد. به عبارت دیگر نقشهای مختلف میتواند روابط فرد را تحت فشار قرار دهد، به این دلیل ساده که نمیتوان همهی آنها را انجام داد.
یا شاید هم میشود؟ ما تصمیم گرفتیم این موضوع را با استفاده از دو مطالعه و سوال تحقیق اصلی، مورد بررسی قرار دهیم:
حمایتی که یک فرد نیاز دارد و میزانی که آن را از همکاران و اعضای خانواده دریافت میکند، با حمایتی که خود او از همسر و همکارانش انجام میدهد، چه ارتباطی دارد؟ و این مسئله چه تاثیری روی روابط او با خانواده و اعضای تیم در محل کار دارد؟
مطالعه1: فراهم کردن حمایت در خانه
مطالعهی اول ما، ۲۶ زوج هلندی بین ۲۲ تا ۵۷ سال را که هر دو هم شاغل بودند، مورد بررسی قرار داد. ۸۹٪ این زوجها دارای فرزند بودند و همهی آنها حداقل سه روز در هفته کار میکردند؛ مردان ۴۲.۸ ساعت و زنان تقریبا ۲۹.۸ ساعت در هفته. شغل آنها هم گسترهای از خدمات مالی تا ساخت و ساز را در بر میگرفت.
به هرکدام از زوجین یک دفترچه داده شد که در هر کدام از آنها باید دو گزارش مختصر روزانه برای ۵ روز متوالی مینوشتند.
اولین گزارش، زمان بازگشت از محل کار به خانه تکمیل میشد. خواستههای عاطفی و احساسی زوجین در محل کار، در چالش با مشتریهای سختگیر، پروژهها یا ددلاینها در این گزارش منعکس شده بود؛ همچنین این موضوع که آیا این حمایتهای عاطفی از سمت همکاران دریافت شده بود یا نه.
دومین گزارش هم قبل از رفتن به رختخواب تکمیل میشد. زوجین با زمانی که در خانه میگذراندند، ارزیابی میشدند؛ اینکه چه مقدار حمایت عاطفی و احساسی با گوش کردن به مشکلات یا رفتار محبتآمیز، برای زوج خود فراهم میکردند، در این ارزیابی تاثیر مستقیم داشت. همچنین آنها بر اساس روابطی که بین اعضای خانواده در طول شب وجود داشت و بدون در نظر گرفتن اینکه به هرکدام از اعضای خانواده چه مقدار زمان برای این روابط اختصاص داده میشد، رتبهبندی میشدند.
نتایج نشان داد که روز کاری هر کدام از زوجین، تاثیر قابل توجهی روی روابط آنها در خانه داشت؛ اما این تاثیرات بین زن و شوهر، کاملا متفاوت بود.
ما یکی از زوجهای مورد مطالعهی را بررسی میکنیم (اسامی تغییر داده شدهاند): آقای تیم 36 ساله و لیزا 31 ساله، هر دو معلم مدرسه هستند. چندسالی است که ازدواج کردهاند و ۳ بچهی زیر ۱۰ سال دارند. تیم ۵ روز و حدود ۳۸ ساعت در هفته کار میکند. لیزا ۳ روز در هفته و نزدیک ۲۴ ساعت.
وقتی تیم(Tim) پس از صرف تمام انرژی احساسی و عاطفی خود در کلاس درس، به خانه میآید، هم خودش و هم لیزا گزارش کردهاند که او شنونده ضعیفی است. به نظر میرسد در طول زمانی که لیزا اتفاقات روز خودش را برای او تعریف میکند، کاملا حواسش پرت است و محبت و توجه کمتری نسبت به احساسات لیزا نشان میدهد. در نتیجه این زوج رتبهی بدی را در رابطه با زمانی که در خانه به عنوان خانواده میگذرانند، کسب کردند. ما این الگو را در تمام طول مطالعه روی این نمونه مشاهده کردیم. زمانی که شوهران، روز پر استرسی را همراه با خواستههای عاطفی و احساسی گسترده سپری میکنند، حمایت کمتری نسبت به همسران خود دارند. در آن روزها، زوجین اغلب در مورد زمانی که با خانوادهی خود میگذرانند، رتبهی پایینتری کسب میکنند.
در مقابل، هنگامی که زنان در این موقعیت قرار میگیرند، روز کاری پراسترس آنها، تاثیری روی میزان حمایت عاطفی و احساسی که برای همسرانشان صرف میکنند، ندارد؛ همچین روی کیفیت زمانی که در خانه با دیگر اعضای خانواده میگذرانند.
وقتی لیزا روز پرفشاری از نظر عاطفی و احساسی در محل کار خود تحمل میکرد، باز هم میتوانست در خانه برای تیم وقت بگذارد. از این رو این فشارها روی زندگی خانوادگی او در طول مدتی که خانواده دور هم بودند، تاثیری نداشت. علاوه بر این، بعد از دریافت پاداش روز کاری و گذراندن روزی لذتبخش در محل کار، لیزا حتی محبت و حمایت عاطفی بیشتری برای تیم فراهم میکرد و کیفیت کلی زمانی که به عنوان خانواده باهم میگذراندند، بهبود پیدا کرده بود؛ الگوی دیگری که ما در میان زنان مورد مطالعهی خود پیدا کردیم.
هنگامی که مردان پاداش روز کاری خود را دریافت میکردند، در هر صورت از نظر احساسی و عاطفی، حمایت چندانی از زنان خود نمیکردند؛ حتی زمانی که خانواده در طول شب کنار هم بودند، کیفیت این حمایت چندان بهبود پیدا نمیکرد.
این یافتهها ما را بر آن داشت تا جهت دیگری به مطالعهی خود بدهیم.
مطالعه 2: فراهم کردن حمایت در محل کار
در مطالعهی دوم، ما متوجه شدیم که زندگی خانوادگی روی میزان حمایت احساسیای که کارکنان نسبت به همکاران خود دارند، به طور قابل توجهی موثر است؛ چه اینکه با الگویی که از مطالعهی قبلی به دست آورده بودیم مطابق باشد و چه نباشد. ما ۱۲۸ کارمند هلندی را برای این مطالعه ثبت نام کردیم، آنها همکارانی بودند که دوتایی و خیلی نزدیک با یکدیگر، کار میکردند. سن آنها هم بین ۱۸ تا ۶۴ سال بود. این مطالعه ۹۲ زن را که تقریبا ۳۰.۳ ساعت در هفته کار میکردند و ۳۵ مرد که حدود ۳۹.۳ ساعت در هفته به کار مشغول بودند، هم شامل میشد. جنسیت شرکتکنندگان هم محرمانه بود. این بار ۶۳٪ سوژهها دارای فرزند بودند.
هر همکار، دو گزارش روزانه را به مدت ۵ روز متوالی کامل میکرد. قبل از کار، آنها هر خواستهی عاطفی و احساسی که انتظار داشتند را در گزارش منعکس میکردند و تمام تجربیات خودشان را شامل تنشها و درگیریهایی که با اعضای خانواده در طول صبح داشتند، در گزارش میآوردند؛ همچنین هر قدردانی یا محبتی که از همسر خود دریافت میکردند نیز در گزارش قید میکردند.
در پایان هر روز کاری، هر فرد با حمایت احساسی که از همکار نزدیک خود کرده بود، مورد ارزیابی قرار میگرفت. حمایتهایی مثل گوش دادن به مشکلات او یا ایجاد دلگرمی. همچنین آنها با کیفیت روابطی که با اعضای تیم کاری خود داشتند، رتبهبندی میشدند. کیفیت این روابط فارغ از این بود که این ارتباطات مربوط به کار بود یا صرفا وقت گذرانی با یکدیگر.
نتایج این مطالعه دقیقا با الگوهای به دست آمده از مطالعهی نخست، یکسان بود. مردانی که صبح پرتنشی را در خانه گذرانده بودند، حمایت کمتری از همکاران خود به عمل میآوردند. نتیجه این که به طور کلی گروه (تیم دو نفره تشکیل شده)، پویایی کمتری از خود نشان میداد. از سوی دیگر، تغییری در رفتار زنان در رابطه با حمایتهای احساسی و عاطفی از همکارانشان در محل کار مشاهده نشد؛ حتی اگر صبح سختی را در خانه گذرانده باشند. مشابه با یافتهی پیشین ما، زنانی که صبح در خانه به گونهای پاداش دریافت کرده و روز لذتبخشی را شروع کرده بودند، حتی حمایت احساسی بیشتر از معمول را برای همکاران خود در محل کار، فراهم میکردند. در نتیجه تیم پویاتر بود.
هر دو مطالعه تایید کردند که مردان در صورتی که در نقش دیگر خود فشار بیشتری متحمل شوند، حمایت احساسی کمتری از خود نشان میدهند. زنان اما بدون توجه به فشارهای نقش دیگر خود، حمایت احساسی را از خود نشان میدهند، همچنین آنها گذشت بیشتری از خود در مواقعی که حمایت کمتری در یک نقش دریافت میکنند و حمایت بیشتری از خود در نقش دیگر نشان میدهند، دارند. در نتیجه روابط را تقویت میکنند.
احتمالات
احتمالات کمی وجود دارد. اولین احتمال این است که هنجارهای جنسیتی روی رفتارهای انسانی تاثیر میگذارند. با اینکه کلیشههای رفتارهای جنسیتی مورد انتظار از مردها و زنها بیش از پیش منسوخ شده، نتایج به ما میگویند مردها و زنها هنوز انتظارات متفاوتی را از سنین کودکی، از طرف دیگران (اطرافیان) نسبت به خود احساس میکنند.
عموما از زنها انتظار میرود که اجتماعیتر باشند، کسی که رفتارهای تیپیکال (معمول) را در مورد اهمیت دادن به دیگران و کمک به پرورش دیگران انجام میدهد. این موضوع فشار بیشتری به آنها وارد میکند که نقش یک نگهدارندهی خانواده را بازی کنند؛ کسی که روابط را در خانواده و اجتماع مدیریت میکند.
از مردها هم به طور سنتی انتظار میرود که از سنین پایین منطقی، استراتژیست و فردی با ابتکار عمل باشند؛ حتی اگر نتایج اینها به همکاری کمتر و توجه کمتر منتهی شود.
از آنجا که ریشهی این هنجارها عمیق هستند و تغییر دادن آنها زمان میبرد، این احتمال وجود دارد که زنهای نمونهی مطالعهی ما نسبت به مردها احساس مسئولیت بیشتری در قبال حفظ روابط در خانه و محل کار داشته باشند. به عنوان یک نتیجهگیری، زنها ممکن است از بعضی خواستهها در یک زمینه یا نقش به خاطر ضعف در روابط نقش دیگر جلوگیری کنند و از منابع آن برای افزایش دادن روابط در نقش دیگر استفاده کنند. در حالیکه مردها احساس وظیفه نمیکنند که هر دو نقش را به یک اندازه ایفا کنند.
به عنوان یک توضیح دیگر، زنان و حتی آنهایی که سطح بالاتری از موقعیت کاری را دارند و حقوق خوبی هم دریافت میکنند، اغلب نقش اصلی را در خانه به عنوان کسی که بیشترین اهمیت را به خانواده میدهد، ایفا میکنند که باعث میشود احساس مسئولیت بیشتری نسبت به همسر خود در خانه داشته باشند. اگرچه نقش مردان به عنوان نانآور خانواده، روز به روز کم رنگتر میشود، در کشور هلند زنها هنوز مسئول ۶۷٪ درصد کارهایی هستند که زوجین ترجیح میدهند برون سپاری نکنند. این سهم برای مردان ۳۳٪ است. از این رو محتمل است که زنان مورد مطالعهی ما، تاثیرات منفی فشارهای کاری خود را هنگام روبرو شدن با انتظارات نقششان در خانواده، پنهان کنند.
به علاوه، اگرچه مردها به طور فزاینده مسئولیت بیشتری را در خانه به عهده میگیرند، یک مطالعه نشان داد که به طور معمول آنها تمایل بیشتری دارند که با نقششان در محل کار معرفی و شناخته شوند؛ تا این که به عنوان شخصی مسئول در خانه نقشی ایفا کنند. از این رو مردانی که در مطالعهی ما حضور داشتند، احتمال دارد که کمتر فشارهای کاری خود را در خانه پنهان کنند.
این نقشهای سنتی جنسیتی، شاید بتواند توضیحی برای این موضوع باشد که چرا زنها حمایت بیشتری در محل کار فراهم میکنند. چون اغلب زنها مسیر پرشیبتری برای پیشرفت کردن، مخصوصا در محیطهای شرکتی (کاری) دارند، به همین خاطر ممکن است تلاش بیشتری کنند تا از تاثیر خواستههای خانواده بر عملکردشان در محل کار، جلوگیری کنند و درمقابل از انرژی و فضای خانوادگی برای بهبود روابط در محل کار استفاده میکنند. علاوه بر این، زنانی که به صورت پاره وقت کار میکنند، کمتر از مردها احساس میکنند که باید تحت عنوان شغلی خود معرفی و شناخته شوند. در تضاد با این موضوع، احتمال این که مردان شغل خود را به عنوان چیزی که به آنها اعطا شده و تلاش زیادی برای به دست آوردنش نکردهاند، در نظر بگیرند، بیشتر است و به همین خاطر هنگامی که خواستههای احساسی خانوادگی روی کار آنها تاثیر میگذارد، احساس میکنند که با از دست دادن شغل، چیز زیادی از دست نمیدهند.
ما میتوانیم تغییری ایجاد کنیم؟
این نکته مهم را باید در ذهن داشته باشید که مطالعهی ما تنها به دنبال یافتن میزان حمایت عاطفی زوجین و همکاران بود. این احتمال وجود دارد که بعضی از مردان، بعد از گذراندن یک روز کاری پرفشار، شام بپزند یا کار شستشوی ظرفها را انجام دهند؛ اما حس و حال صحبت را نداشته باشند. با این حال، برای اطمینان از این که هر کدام از زوجین مقدار حمایتی را که نیاز دارند، دریافت میکنند، شاید دانستن اینکه چگونه میتوانند بهترین حمایت احساسی را برای همسر خود فراهم کنند، مفید باشد.
برای یافتن پاسخ، ما با ۲۸ مرد و ۲۴ زن هلندی که همسرانشان نیز شاغل بودند، مصاحبه کردیم. سن آنها بین ۲۴ تا ۶۶ سال بود. ۸۷٪ درصد این زوجها دارای فرزند بودند و به طور متوسط ۳۸ ساعت در هفته کار میکردند. ما پرسیدیم که هنگامی که به خانه میرسند، دوست دارند چه نوع حمایتی از همسرانشان ببینند.
از شرکت کنندگان خواسته شده بود که دو سناریو را در ذهن داشته باشند؛ در سناریوی اول، آنها پس از یک روز عجیب و غریب کاری به خانه آمدند و در دومین سناریو آنها با پس از یک جلب توجه عاطفی (دریافت پاداش) به خانه آمدند.
ما در هر دو سناریو را از شرکت کنندگان پرسیدیم که چه نوع پاسخی از سوی همسرانشان بیشترین قدردانی و کمترین قدردانی را نشان میدهد؟
بعد از یک روز کاری پر درخواست، دوست دارید که همسرتان چه رفتاری در پاسخ داشته باشد؟
در یک مطالعه که در هلند بین ۲۴ مرد و ۲۸ زن انجام شد، حمایت احساسی به عنوان موثرترین رفتار و گوش نکردن هم ضعیفترین پاسخ، درجه بندی شدند.
رفتار غیر موثر در زنان | رفتار غیر موثر در مردان | رفتار موثر در زنان | رفتار موثر در مردان | ||
۴۶٪ | ۲۵٪ | گوش نکردن: هنگامی که مشخصا او هیچ علاقهای به شنیدن ندارد | ۷۹٪ | ۵۴٪ | حمایت احساسی: در آغوش گرفتن، گوش دادن و گفتن این که من چقدر فوقالعادهام |
۰ | ۲۱ | درخواست کمک: من یک لیست بلندبالا از کارهایی که برای انجامشان به کمک فوری نیاز دارم، تهیه کردم | ۱۴ | ۸ | فضا دادن: مدتی من را به حال خودم بگذارد. الان نمیخواهم صحبت کنم |
۱۴ | ۱۳ | انتقاد: پرسیدن سوالات انتقادی یا مخالفت کردن با دیدگاه من | ۴ | ۱۷ | حمایت ارزیابی کننده: تایید اینکه کارهای من درست بود |
۱۴ | ۴ | توصیهی ناخواسته: بیان نظر خود و گفتن اینکه من خودم باید این مشکل را حل کنم | ۱۱ | ۸ | حمایت اطلاعاتی: کمک به من برای پیدا کردن یک راه حل |
۱۱ | ۸ | بی اهمیت شدن: گفتن اینکه من نباید احساساتی شوم یا حتی دست پایین گرفتن شغل من | ۰ | ۱۳ | چشم انداز: برجسته کردن چیزهایی که واقعا در زندگی اهمیت دارند |
۱۸ | ۱۷ | اهمیت بیش از حد دادن به خود: بلافاصله غر زدن درباره روزی که گذرانده | ۴ | ۸ | در میان گذاشتن مسائل: حرف زدن در مورد اینکه روزم را چطور گذراندم |
۷ | ۰ | کمک نکردن در انجام کارهایی که در آنها وسایل زیادی استفاده میشود: وقتی که او آنقدر خسته است که هیچ کمکی در آماده کردن شام نمیکند | ۳۶ | ۸ | کمک به انجام کارهایی که در آنها وسایل زیادی استفاده میشود: زمانی که او غذا درست میکند، من ظرفها را برای صرف غذا آماده میکنم |
۷ | ۴ | سرزنش کردن:
گفتن این که تو این شغل را انتخاب کردی اما به اندازه کافی سخت کار نمیکنی |
۱۴ | ۲۹ | پرت کردن حواس از مسائل کاری: قدم زدن یا دوچرخه سواری، یا خوردن یک فنجان قهوه در شهر با یکدیگر |
مصاحبهی ما نشان داد که چقدر سخت است که بعد از یک روز کاری پر از درخواست، حمایت مفیدی در خانه فراهم کرد. خط بین حمایت موثر و حمایت غیرموثر واقعا باریک است. برای مثال مردان و زنانی که در مطالعهی ما نقش داشتند، از هر دو بازخورد قدردانی میکنند، اما تنها زمانی که کارهای آنها تایید شود یا خیلی به دید انتقاد به اعمالشان نگاه نشود. یکی از مصاحبهشوندگان خانم اینطور توضیح داد که: بدترین این موارد زمانی است که او سوالهای انتقادی از من بپرسد و با هر چیزی که من میگویم مخالفت کند. در مقابل اما، ارائه راه حل یا توصیه میتواند یک اقدام متعادل کننده باشد. بعضی از مصاحبهشوندگان واقعا قدردان همسرانشان بودند که فعالانه برای پیدا کردن راه حل مشکلاتشان کمک میکردند. سایر مصاحبهشوندگان از همسرانشان را به خاطر گوش کردن به اتفاقات، در طول روزی که داشتند قدردانی کردند. تعداد انگشت شماری از مصاحبه شوندگان از موضوع استقبال میکردند و از آن لذت میبردند. اما ۲۰٪ مصاحبهشوندگان، هنگامی که همسرشان شروع به شکایت بیش از حد از وضعیتش در طول روز میکرد، آن را تجربهای میدانستند که اعصاب آنها را تحریک میکرد.
بهترین راه حمایت از همسرتان بعد از کار چیست؟ یکی از راهها گوش کردن فعالانه به حرفهای اوست. در نهایت بسیاری از پاسخدهندگان ما میخواستند که حرفهایشان شنیده شود؛ چه روز خوبی را پشت سر گذاشته باشند یا نه. ۵۴٪ مردان و ۷۹٪ زنان از این که همسرانشان به حرفهای آنها گوش میدهند، سپاسگزار هستند. ۲۹٪ مردان، از این که همسرشان به آنها در عبور کردن از مسائل کاری در خانه کمک میکنند، قدردانی میکنند. در مقابل ۳۶٪ زنان هم از این که همسرانشان در انجام کارهای خانه کمک میکنند، متشکر هستند. کارهایی مثل آشپزی یا خواباندن بچهها.
بعد از یک روز کاری لذتبخش و همراه با پاداش، دوست دارید که همسرتان چه رفتاری در پاسخ داشته باشد؟
مطالعهای که روی ۲۴ مرد و ۲۸ زن هلندی انجام شد، نشان داد که گوش کردن فعالانه اهمیت زیادی دارد.
رفتار غیرموثر در زنان | رفتار غیر موثر در مردان | رفتار موثر در زنان | رفتار موثر در مردان | ||
۴۲٪ | ۵۰٪ | گوش نکردن: دور شدن از من در زمانی که دارم داستان روزانهی خودم را تعریف میکنم | ۵۰٪ | ۴۲٪ | گوش دادن فعالانه: او واقعا آنچه را که من میگویم، میفهمد. |
۱۴ | ۱۳ | بدبینی:
اشاره کردن به اینکه چرا انجام یک کاری امکان پذیر نیست |
۳۲ | ۲۹ | تعریف کردن:
گفتن اینکه او به من افتخار میکند |
۱۱ | ۸ | بی حال بودن:
خوابیدن روی کاناپه به محض رسیدن به خانه |
۲۵ | ۱۷ | اشتیاق: پاسخ دادن با شور و شوق و در میان گذاشتن اتفاقات روزانه |
۱۱ | ۸ | اهمیت دادن بیش از حد به خود:
بیان مشکلات خود به محض رسیدن به خانه |
۱۸ | ۸ | انجام دادن کارها باهمدیگر: پیشنهاد انجام دادن کارها با یکدیگر یا جشن گرفتن به خاطر چیزی با خوردن شام بیرون از خانه |
۴ | ۸ | درخواست کمک: تغییر مسیر گفتگو به اینکه کاری باید در خانه انجام شود | ۷ | ۰ | کمک به انجام کارهایی که در آنها وسایل زیادی استفاده میشود: به دست گرفتن ابتکار عمل در حین انجام کارهای خانه |
ما معتقدیم که این استراتژیهای حمایتی در محیط کار هم جواب میدهند: در دسترس باشید و زمانی که همکارتان تجربههای شخصی خود را تعریف میکند، مشتاقانه گوش کنید، در صورت نیاز پیشنهاد کمک دهید و بعد دوباره روی زمانبندی وظایف روزانهی خودتان برگردید.
اولین قدم برای ایجاد حمایت موثر
گفتگو با همسر خود دربارهی اینکه هر کدام از شما چه نوع حمایتی را نیاز دارید، آن هم قبل از اینکه خسته از سرکار برگردید، میتواند شروع خیلی خوبی باشد. بعد از یک روز پر مشغله و پر از تقاضا، چه نوع حمایتی از همسرتان توقع دارید؟ بعد از یک روز کاری لذتبخش و با پاداش چطور؟ شما باید در مورد زمانسنجی درست برای این حمایتها هم گفتگو کنید. برای مثال یک خانواده با چند فرزند کوچک، ممکن است تصمیم بگیرند که وظایف مراقبت از بچهها باید در اولویت قرار بگیرد و صحبت دربارهی روز کاری به بعد از خوابیدن بچهها موکول شود. یک زوج دیگر که بچه ندارند یا فرزندان آنها بزرگتر هستند، ممکن است بخواهند به محض رسیدن به خانه یک صحبت ۱۰ دقیقهای داشته باشند یا حتی جشن کوچکی بگیرند و بعد به کارهای دیگر خود برسند.
در محل کار ترکیبی از گفتگو و زمانبندی برای کار میتواند مفید باشد. برای مثال ممکن است همکاران تصمیم بگیرند که در چند دقیقهی اول حضور در محل کار، در مورد اتفاقات خوب یا بدی که در خانه افتاده گفتگو کنند و صحبت دربارهی جزییات را به زمان ناهار و بعد از این که بخش مهمی از کارهای روزانهی خود را انجام دادند، موکول کنند.
تحقیق ما نشان داد که زوجها و همکاران همیشه حمایت موثر از یکدیگر انجام نمیدهند. با این حال، مردان و زنان یک نیاز مشابه قابل توجه را بیان میکنند: نیاز به شنیده شدن توسط همسر یا همکاران. گوش دادن فعالانه میتواند یک قدم رو به جلو باشد، نه صرفا برای اینکه چون افراد در تلاطم و چالشهای زندگی قرار میگیرند و نیاز به حمایت پیدا میکنند، بلکه برای این که زوجها را در زندگی خانوادگی، و همکاران را در محل کار، به یکدیگر نزدیکتر کند. انجام دادن این کار ممکن است در درک بهتر نقشهای مختلف همسر شما و همکارانتان مفید باشد. فهمیدن اینکه این نقشها چه کمکی به برقراری ارتباطات بزرگتر شما میکنند و خود شما چطور میتوانید آنها را بهبود ببخشید، ارزش امتحان کردن این روش را دارد.