Daisy Dowling، مجله کسب و کار هاروارد – 2020
چگونه در دوران همهگیری کووید 19 و بعد از آن، احساس اعتمادبهنفس، ارتباط و تسلط داشته باشید.
ناخوشایندی. گناه. شکست. تنهایی. آیا این واژهها آشنا هستند؟ حدس میزنم که اینطور است؛ زیرا من در چند سال گذشته در طی جلسات آموزشی با والدین شاغل، این چهار واژه را بیشتر از هر واژه دیگری شنیدهام.
و این مربوط به دوران قبل از کووید 19 است.
در طی هشت ماه گذشته، مدیریت کار و فرزندان از یک چالش پیچیده و دائمی، به یک بحران تمامعیار ارتقا پیدا کرده است. ما در این دوران مجبوریم مشاغل تماموقت، مراقبتهای تماموقت و رسیدگی تماموقت به تحصیل فرزندانمان را، بدون کمک سیستمهای حمایتی معمول، مدیریت کنیم. یکی از مراجعان من، در ماه مارچ اولین مرخصی زایمان خود را به اتمام رساند و از آن موقع بدون حضور پرستار کودک، شبانهروز مشغول کار بوده است. او همچون اغلب والدین دیگر، از خود میپرسد که «چهقدر میتوانم دوام بیاورم»؟ والدین دیگری که من به آنها مشاوره میدهم، به دنبال یافتن راهی برای مدیریت شغل تماموقت و آموزش از راه دور هستند یا برای حفظ درآمد خود، با وجود مراقبت 24 ساعته از کودکی که نیازهای ویژهای دارد، تلاش میکنند.
به نظرم میتوان گفت که در سال 2020 ما با کاهش والدین شاغل روبهرو هستیم.
من به شدت مشتاق پایان این همهگیری هستم. من بابت آنچه که دارم – سلامتی، خانواده، کار و خانه – عمیقا شکرگزارم و کاملا آگاهم که شرایط برای دیگران بسیار دشوارتر است. با این حال، در همین حین که این مطلب را مینویسم، لپتاپم روی پیشخوان آشپزخانه است، یک چشمم به صفحه ایمیلهای مراجعان و چشم دیگرم به فرزند هفت سالهام دوخته شده که در حال تکمیل تکالیف ریاضی است. کاش یک در مخفی وجود داشت که مرا از این شرایط دور میکرد و یک راه فرار جادویی در اختیارم میگذاشت. اگر شما هم تحت فشار ترکیب شغل و نگهداری از فرزندتان هستید، مطمئنم همین احساس را دارید.
احساس سرکوبشدگی و دلتنگی برای زندگی قبل از کرونا طبیعی است (چه کسی دلش برای سال 2019 تنگ نشده؟) اما نباید اجازه دهیم که آن احساسات و تمایلات ما را به تفکر کوتاهمدت ترغیب کنند. ما مشغول کار، و والدین فرزندانمان هستیم. ما در این شرایط قرار داریم و باید راهی – هرچند جزئی – برای کاهش دشواریهای آن بیابیم تا بتوانیم تا حدی کنترل اوضاع را به دست بگیریم.
همچنین باید تعیین کنیم که والدین شاغل پس از فروکشکردن همهگیری کرونا، چگونه خواهند بود. این روندِ جدید، استرسزا، غیرقابلکنترل و طاقتفرسا بوده است – اما نمیتوانیم به روند قبلی بازگردیم؛ زیرا دوران قبل از سال 2020 نیز برای والدین شاغل به اندازه کافی مساعد نبود؛ هرچند حالا آن شرایط قبلی بسیار مطلوب به نظر میرسد. در این شرایط بد، و با توجه به جریانات موجود، نیاز داریم که از رویکردی جدید و متمایز استفاده کنیم – رویکردی که به ترویج تجربیات خودمان بهعنوان والدین شاغل، کمک میکند.
در این مقاله توضیح میدهم که نسخه دوم والدین شاغل چگونه خواهد بود و چند گام اولیه ساده و امکانپذیر در جهت رسیدن به آن معرفی میکنم – گامهایی که حداقل کمی ایجاد آرامشخاطر میکنند. هرچند ممکن است عجیب بهنظر برسد، اما من در اینجا بر رویکردها و عملکردهای فردی تمرکز میکنم. حمایتهای ساختاری و گسترده برای والدین شاغل کاملا لازم است؛ مثلا مرخصی زایمان یا پرستار کودک روزانه و ارزان. و کاملا واضح است که ما با چنین کمبودهایی روبهرو هستیم. اما خلاصی یافتن از احساس ناخوشایندی، گناه، شکست و تنهایی – و کمک به خلاصی دیگران – برای پشت سر گذاشتن ادامه این بحران، و همچنین تلاش برای ایجاد تغییرات بزرگتری که خانوادههایمان، سازمانهایمان و جامعههایمان به آنها نیاز دارند، ضروری است.
پیش از آنکه به نسخه دوم بپردازیم، بگذارید در درجه اول بررسی کنیم که چگونه درگیر این فاجعه شدهایم. با درک این موضوع، برای آغاز رهایی آماده خواهیم بود.
تله احساس ناخوشایندی، گناه، شکست و تنهایی
یکی از زیانبارترین تصورات غلطی که من از والدین شاغل شنیدهام – و هر روز نیز میشنوم – این است که فکر میکنند آنها در حال کشمکش هستند در حالی که والدین دیگر اوضاع را تحت کنترل داشته یا بسیار موفقاند. بگذارید به صراحت بگویم: این امر تنها در مورد شما صدق نمیکند. انواع مشکلات عملکردی که با آنها مواجهاید و احساسات نگرانکننده و عمیقی که دارید، کاملا طبیعی و رایجاند. من بهعنوان یکی از معدود افرادی که سالها در گوشهای نظارهگر واقعیتهای زندگی والدین شاغل بودهام، عقیده دارم این واقعیتها چیزی نیستند که شما خودتان را با آنها مقایسه میکنید.
در عوض هنگامی که واژه «والدین شاغل» به گوشتان میخورد، به پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ خود فکر میکنید و اینکه چگونه با وجود تلاش زیاد برای کسب درآمد، همچنان هر شب با شما شام میخوردند. یا به مدیران ارشد سازمانتان فکر میکنید که انگار به خوبی از پس این مسئله برمیآیند. یا حتی برنامههای تلویزیونی قدیمی که در بچگی آنها را تماشا میکردید به ذهنتان خطور میکنند؛ برنامههایی که در آنها والدین بدون هیچ تلاش اضافهای قادر به ایجاد تعادل میان زندگی شخصی و حرفهای بودند.
این تصورات باعث شدهاند که فکر کنید «اگر به اندازه کافی تلاش کنم این امر ممکن است» یا اینکه «والدین خوب با فرزندانشان غذا میخورند» یا چیزی مشابه اینها. اما زندگی شما از اکثر جهات با الگویی که از والدین شاغل در ذهنتان وجود دارد، کاملا متفاوت است. در آن برنامههای تلویزیونی شاید یکی از والدین کار میکرد و دیگری به نگهداری از خانه میپرداخت. امروزه چنین چیزی تنها در مورد 25 درصد از خانوادههای آمریکایی صدق میکند؛ و 75 درصد بقیه، یا پدر و مادر هردو شاغلاند یا خانوادههای تکسرپرست هستند. شاید در گذشته اعضا خانواده بیشتر سالهای کاری خود را تنها با یک کارفرما کار میکردند، اما طبق آمار جدید، شما احتمالا تنها چهار سال در سمت فعلی خود باقی میمانید – و در این زمان فشاری برای ایجاد ارتباطات جدید و مدیریت پروفایل لینکدین خود احساس میکنید؛ در حالی که میتوانستید این زمان را با خانواده سپری کنید. همچنین به یاد داشته باشید که اگر الگوهای فردی شما پیش از سال 2007 همزمان شغل و نگهداری از فرزندانشان را مدیریت میکردند، مجبور نبودند این امور را در خلال انتظارات و فشارهای 24 ساعتهای انجام دهند که تلفنهای همراه هوشمند ایجادکننده آنها هستند. به عبارت دیگر، پدر یا مادر شاغل بودن در مقایسه با الگوهای شما، تنها سختتر احساس نمیشود، بلکه واقعا اینگونه است. همانطور که همهگیری کووید 19 نشان داده است، ما باری بیش از حد سنگین را بر دوش میکشیم، و با این حال حتی در سختترین شرایط هم تنها هستیم و انتظاراتی غیرواقعی از خودمان داریم.
این عدم تعادل، یکی از محرکهای اصلی احساس ناخوشایندی، گناه، شکست و تنهایی است. چنین احساساتی اینگونه خودشان را نشان میدهند: مثلا در طی زمانی که باید به خانوادهتان اختصاص دهید، پیامی مهم از همکارتان دریافت میکنید. هنگامی که برای پاسخدادن به آن از فرزندتان فاصله میگیرید، هم احساس تحت فشار بودن و هم احساس گناه میکنید. «باید این پیام را پاسخ دهم، اما باز هم در حال نادیدهگرفتن بچهها هستم». این چالش از جهات دیگر نیز پیش میآید. مثلا مجبورید برای مراقبت از فرزند بیمارتان یا رسیدگی به تکالیفش کارتان را رها کنید.
هرچه این چالشها افزایش پیدا کنند، ارزشهای شما – هویت شما – نیز تحت تاثیر قرار میگیرد. «چرا نمیتوانم از پس این مسئله بربیاییم؟ من همیشه کارمند سختکوشی بودهام. باید بتوانم این مسئله را حل کنم. افراد دیگر میتوانند.» ( به یاد داشته باشید که افراد دیگر هم نمیتوانند.)
هنگامی که در «حلکردن» شرایط خودتان را ناتوان مییابید، انتقاد از خود و تنش شما بالا میرود. «من چه پدر/مادری هستم که اینگونه شغلم را ترجیح میدهم و به فرزندانم بیتوجهی میکنم؟ بچهها به من احتیاج دارند اما همکارانم هم عملکرد مرا زیر نظر دارند؛ اگر اینگونه ادامه دهم هیچگاه ارتقا پیدا نخواهم کرد.» حالا که تحت تاثیر این احساسات منفی هستید، مقایسههایی کلی در ذهن شما شکل میگیرد. «والدین من هر شب با ما شام میخوردند؛ چرا من نمیتوانم آنگونه عمل کنم؟ قبلا تمرکز بیشتری در کار داشتم و بیشتر در کنار فرزندانم بودم؛ و در این همهگیری دیگر مثل گذشته نیستم.»
همه چیز از یک ایمیل ساده شروع شد اما حالا شما در این موقعیت قرار دارید؛ احساس خستگی، درماندگی، سردرگمی و تنهایی میکنید. و اگر به گروهی تعلق دارید که در مورد مسائل والدین شاغل صحبت نمیکنند – مثلا یک پدر هستی یا فرزندانت بزرگاند – احساس تنهایی بیشتر نیز میشود.
این یک موقعیت ناخوشایند است. هنگامی که تا این اندازه تقلیل یافته و پریشان هستیم، اینکه بهترین پدر/مادر ممکن باشیم یا در کار بهترین عملکرد ممکن را داشته باشیم، بسیار دشوار میشود. اگر همه ما والدین شاغل درگیر احساس ناخوشایندی، گناه، شکست و تنهایی باشیم یا از فکر کردن به اینکه «چرا نمیتوانم از پس این مسئله بربیایم؟» رنج ببریم، چگونه میتوانیم با قدرت و تاثیر بالایی از یکدیگر حمایت کنیم؟
بگذارید کاملا واضح بگویم. عقیده من این نیست که ما مقصر شرایط فعلی والدین شاغل هستیم؛ و وظیفه سازمانها، دولت و دیگر موسسهها را نیز نادیده نمیگیرم. اما عقیده دارم که بهعنوان مردم و والدین شاغل میتوانیم با تغییر نگرش خود، به یافتن راهحل کمک کنیم. قبلا در نسخه اول والدین شاغل، ما کمر همت میبستیم و خودمان را مجبور میکردیم که به هر قیمتی از پس همهچیز بربیاییم. حالا باید این روند را متوقف کنیم. در عوض باید در نقش دوگانه خود، بیشتر واقعبین باشیم و در عین حال ناظر و حامی خود و دیگران باشیم.
نسخه دوم والدین شاغل چگونه است؟
در اینجا میبینیم که نسخه دوم والدین شاغل چگونه است و چگونه از طریق چند حرکت اولیه بخصوص و تاثیرگذار، میتوانیم تلفیق شغل و خانواده را ساده، امکانپذیر و رضایتبخش کنیم.
به نظر من نسخه دوم باید چهار ویژگی اساسی داشته باشد: (1) باید بهعنوان یک فرد کامل، دیدگاهی صادق و بدون شرمندگی نسبت به خود داشته باشید – حتی در طی انجام دو نقش مهم و کاملا متمایز؛ (2) باید با دیگر والدین شاغل (و همکارانی که فرزند ندارند) ارتباطهای بیشتر، آزادتر، و رضایتبخشتر داشته باشید؛ (3) باید گروه والدین شاغلی را که میشناسید گسترش دهید – ارتباطهای بیشتر با والدین شاغل مختلف؛ و (4) که شاید مهمترین مورد باشد، نسبت به دیدهشدن و عملکردتان علاقهمند باشید.
این ویژگیها تنها آغاز راه هستند؛ اما همیشه باید وجود داشته باشند. اینها به ما کمک میکنند تا بتوانیم باقیمانده دوره کووید 19 را پشت سر بگذاریم. همچنین برای همه ما و در درازمدت، برای مدیریت مسئولیت پدر و مادر شاغل بودن، اهمیت بالایی دارند. در این حین که این مطلب را مطالعه میکنید شاید برخی از آن ویژگیها بیشتر یا کمتر قابل دستیابی به نظر برسند؛ و شاید هر چهار مورد در کنار هم طاقتفرسا دیده شوند. توصیه من این است: بر آنچه که در حال حاضر قابل دستیابی است، تمرکز کنید. شاید یک یا چند مورد باشد. در هر صورت، به اینکه چگونه میتوانید در آن جهت پیشروی کنید، فکر کنید – بهخاطر خودتان، بهخاطر رییس و همکارانتان، و بهخاطر سازمانتان.
بهخاطر خودتان
برای کنارگذاشتن احساس ناخوشایندی، گناه، شکست و تنهایی، لازم است که اعتمادبهنفس و تسلط خودتان را افزایش دهید. مسلما راههای زیادی برای انجام این امر وجود دارد؛ اگر این راه را پیدا کردهاید – مثلا انجام اعمال معنوی، مشاوره، یا هر عادت و کمکهای اجتماعی دیگری که به شما انرژی و احساس تسلط میدهند – در این صورت تحت هیچ شرایطی آن را رها نکنید. احتمالا شما نیز درست مثل بسیاری از مراجعان من، از دو رویکرد اضافی و سنجیده بهره خواهید برد.
میان کار و خانواده حد و مرز قائل شوید. ما سالها در جهت تلفیق کار و زندگی شخصی تلاش کردهایم. اینکه باید دو حوزه متفاوت زندگی را بدون هیچ فاصلهای کنار هم قرار دهیم. مثلا هنگامی که در مسابقات ورزشی فرزندمان حضور پیدا میکنیم، باید دائما حواسمان جمع پیامهایی باشد که از سوی شرکت میآیند. متاسفانه همه مرزهای موجود ناپدید شدهاند؛ به ویژه حالا در شرایط همهگیری کووید 19. گویی هیچ تفاوتی میان کار و پدر/مادر بودن وجود ندارد. ما بخش عمدهای از زمانمان را در حالت گوشبهزنگ و دوجانبه سپری میکنیم؛ تلاش میکنیم که همزمان از فرزندانمان مراقبت کنیم و فعالیتهای حرفهای خود را دنبال کنیم؛ اما خودمان را فرسوده کرده و در هر دو مورد احساس بیفایده بودن داریم. این موضوع اذیتکننده است. حالا زمان آن فرا رسیده که مرزهای گذشته را دوباره ایجاد کنیم.
در روزهای آینده، مرزی میان کار و بچهها ایجاد کرده و نهایت تلاشتان را بکنید که به آن پایبند باشید. این مرز ممکن است واقعی یا مجازی باشد. اگر دورکار هستید، مثلا میتوانید تنها هنگامی که پشت میز نشستهاید به پیامها پاسخ دهید، یا مثلا تنها زمانی که کفشی به جز کتانی پوشیدهاید کار کنید، یا حتی تصمیم بگیرید که در ساعت مشخصی از عصر کار را کنار بگذارید. اگر ساعاتی طولانی از روز یا شب را به صورت حضوری کار میکنید، مسیر بازگشت به خانه را بهعنوان فرصتی برای آزادسازی ذهن در نظر بگیرید تا زمانی که به خانه رسیدید کاملا در اختیار فرزندانتان باشید. اگر میتوانید یک یادآور لمسی برای خودتان ایجاد کنید. مثلا یکی از مراجعان من هنگامی که کار را کنار میگذارد تا در اختیار فرزندان باشد یا چند ساعتی را به خودش اختصاص دهد، یک شی بخصوص را لمس میکند.
شاید هر روز مجبور باشید که تغییرات اینچنینی را به دفعات انجام دهید؛ اما با هربار تغییر، سعی کنید به صورت تمام و کمال در آنجا حضور داشته باشید؛ چه پشت تلفن، چه در جلسه و چه در حین شام خوردن با فرزندان. اگر کار دشواری به نظر میرسد، آن را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید. ابتدا گامهای کوتاه بردارید؛ مثلا تمرین کنید که تلفن همراهتان را هر شب به مدت 20 دقیقه کنار بگذارید، و بعد با گذشت زمان به تدریج محدودیتهای بیشتری ایجاد کنید. شاید همچنان سرتان بسیار شلوغ باشد، اما ایجاد آن مرزهای جداکننده باعث آرامش خاطر میشوند. همهچیز را تفکیک کنید و بعد خواهید دید که در هر حوزه، احساس حواسجمعی و کارآمدی بیشتری میکنید.
بازنگری کنید. احتمالا قبلا به شما توصیه شده است که «احساس گناه حاصل از اشتغال بهعنوان پدر/مادر را کنار بگذارید». اما چنین چیزی ممکن نیست. گناه، محصول طبیعی و احساسی عملکرد – حتی عملکردی کوچک – است و با ارزشهای حقیقی و اساسی شما تناقض دارد. اگر عقیده دارید که فرزندانتان در اولویت هستند اما با این وجود از روال خواباندن آنها صرف نظر میکنید تا بتوانید کارتان را به موعد تحویل برسانید، شما در آیندهای نهچندان دور احساس فشار کرده و خودتان را ملامت میکنید. نمیتوانید این احساس را «کنار بگذارید» زیرا انجام این عمل یا باعث چشمپوشی از فرزندانتان میشود یا به بیاعتنایی به احساساتتان منجر میشود؛ درست مثل یک بیمار اجتماعی.
آنچه که این مشکل را حل میکند و آنچه که شما میتوانید انجام دهید، بازنگری است. ارزشهای خود را، حتی در شرایط دشوار، کاملا مشخص کنید. مثلا فرض کنید برای پاسخ دادن به یک تماس کاری یا کار کردن خارج از ساعت، مجبور بودید از روال خواباندن فرزندانتان صرف نظر کنید و فرزندانتان هم بهشدت از این موضوع ناراحت شدند. پس از افزایش احساس گناه، این موارد را به خودتان یادآوری کنید: «فرزندانم مهمتر هستند و من بودن در کنار آنها را اولویت اول خودم قرار میدهم. به دلیل رویدادهای شغلی – شغلی که من برای حمایت از خانوادهام آن را انجام میدهم – امشب مجبور شدم که از روال خواباندن بچهها صرف نظر کنم. این امر تعهدات من یا هویت من را تغییر نمیدهد. من یک پدر/مادر فداکار هستم و فرزندانم برایم در اولویت هستند.» شما در بازنگری، مشکل پیشآمده و واقعیت آنچه را که اتفاق افتاده است تایید میکنید، اما همچنان مسئول حوزه احساسی هستید. مسلما اگر به طور دائم خارج از ساعت کار کنید و سعی در توجیه آن داشته باشید، به عقب کشیدن تمایل پیدا خواهید کرد. این یک تغییر جهت قابل اطمینان است، نه یک حالت تدافعی.
اگر بازنگری در همان لحظه برایتان دشوار بود، از پیش درباره آینده نزدیک بازنگری کنید. در تقویم خود به هفته آینده نگاه کنید و زمانهایی را که امکان دارد در آنها احساس گناه یا سردرگمی داشته باشید، علامت بزنید – مثلا موعد تحویل کار. هنگامی که آن زمان فرا رسید و احساسات منفی پدیدار شدند، برای ازبین بردن آنها در شرایط بهتری قرار خواهید داشت.
بهخاطر رییس و همکارانتان
اگر همهگیری کووید 19 تنها یک پیامد مثبت داشته باشد، آن پیامد ایجاد درک بیشتر درباره واقعیت تلفیق کار و نگهداری از فرزندان است. قبل از این همهگیری شاید حجمِ «مسئولیتهای مربوط به پدر/مادر بودن» که در کار ذهنتان را مشغول میکرد، محدود بوده و بچهها نیز کمتر مزاحم تماسهای کاری شما میشدند. حالا چنین چیزی ممکن نیست؛ پس اکثر ما صداقت، رکگویی و صراحتمان درباره نیازهای پدر/مادر بودن با رییس و همکارانمان بیشتر شده است. در نتیجه حالا ما این موضوع را درک میکنیم که در چالشها و کشمکشهایمان تنها نیستیم. حالا میتوانیم گامهایی در جهت دیدهشدن و حمایت از یکدیگر برداریم.
مسائل مربوط به والدین شاغل را در محیط شغلی خود مطرح کنید. مثلا رییس شما در طی یک تماس تصویری کودک چهارساله شما را میبیند که در خانه میدود. این امری جدا است. اما چگونه «مسائل مربوط به والدین شاغل» را در گفتوگوهای کاری، گزارشهای عملکرد، جلسهها یا مصاحبه شغلی بعدی مطرح خواهید کرد؟ در گذشته شاید اصلا این کار را نمیکردید و این موقعیتها کاملا حرفهای سپری میشدند.
مسلما میتوانید به همان رویه ادامه دهید؛ اما چرا باید به این روند که «اشاره به پدر/مادر بودن ممکن نیست مگر اینکه نوزادی در پسزمینه گریه کند» ادامه دهیم؟ شاید در جلسات پایان سال که گفتوگوها عموما درباره دستاوردها هستند بتوانید اشاره کوچکی به این مسئله داشته باشید و خودتان را تحسین کنید. مثلا «من در سال 2020 به همان مقدار سال گذشته کار کردم، و این موضوع در کنار مدیریت چالشهای شخصی، بهعنوان پدر/مادر دو فرزند، بود.» شما در اینجا شکایت یا خودستایی نمیکنید؛ صحبت شما همچنان حرفهای است و در عین حال به واقعیت آنچه که انجام دادید نیز اشاره میکنید. شاید احساس عجیبی به شما دست بدهد، اما آن لحظهای که کودک شما برای اولین بار در جلسه آنلاینتان ظاهر شد نیز همین احساس را داشتید.
اگر نگران شغلتان هستید یا در شرایطی قرار دارید که تلاش برای کنارگذاشتن محدودیتها امکانپذیر نیست، برای واردکردن این موضوع در گفتوگوهای حرفهای، به راه کمریسکتری بیاندیشید. با یک مشاور درباره برنامههای بلندمدتتان در جهت انعطافپذیری بیشتر، گفتوگو کنید. یا از یک همکار مافوق، درباره مدیریت کار و فرزندان مشورت بگیرید؛ حتی جدیترین همکاران هم زمانی که از آنها درباره زندگی شخصی مشورت بخواهید، نرمش نشان میدهند. هدف این است که به طبیعیکردن مسئلهای کمک کنید که قبلا ممنوع بوده است.
جامع باشید. یکی از عادتهای رایجی که در محیطهای کار سازگار با والدین شاغل دیدهام، متمرکزکردن همه تلاشها و توجهها به والدین شاغل «قابل رویت» است – یعنی والدینی که خواستار انعطافپذیری بیشتر بودهاند، تازه مرخصی زایمانشان به پایان رسیده یا فرزندان خردسال دارند. چنین چیزی منطقی است. اینکه بر والدینی تمرکز کنیم که به کمک بیشتری نیاز دارند، طبیعی است.
نکته مهم این است که والدین شاغل انواع مختلفی دارند – مرد، زن، پدر/مادر بیولوژیکی، پدر/مادرخوانده، دارای فرزندان بزرگسال به جای خردسال – و اغلب آنها حتی اگر اشارهای نکنند، تحت فشار هستند. همچنین همکارانی وجود ندارند که هنوز فرزندی ندارند اما از حالا ذهنشان درگیر چگونگی مدیریت کار و خانواده است.
پس به اینکه چگونه آنها را نیز درگیر کنید، بیاندیشید. اگر سازمان شما برنامهای مرتبط یا والدین شاغل دارد، اطمینان یابید که دعوتنامههای آن به طور گسترده توزیع میشوند و از همه والدین، چه والدین فعلی و چه والدین آینده، استقبال کنید. اگر برای یک شغل آتی مصاحبه میکنید، به فرزندانتان اشاره کنید و نشان دهید که از صحبتکردن درباره چگونگی زندگی والدین شاغل در سازمانتان، خوشحال هستید. اگر در مورد مشکلات والدین شاغل به کمک نیاز دارید، یا دوست دارید در این مورد به دیگران کمک کنید، به دنبال گفتوگو با والدینی باشید که نقش متفاوتی با شما دارند. مثلا اگر به تازگی مادر شدهاید از یک پدر یا والدین یک نوجوان مشورت بخواهید.
یکی از مراجعان من، یک خانم وکیل بود. او از شنیدن بهترین توصیه ممکن در جهت دوباره بچهدار شدن از همکار مردش، که فرزندی همسن فرزند خودش داشت، بهشدت شگفت زده شده بود. فارغ از حذف تفاوتها، شنیدن دیدگاهی جدید بسیار مفید است؛ و مهمتر از همه شما با این کار ارتباطی جدید ایجاد میکنید. چنین چیزی هم به نفع هر دوی شما است و هم به نفع والدین دیگر. به دنبال راهی برای تاکید بر این موضوع باشید که همگی در کنار هم هستید. سعی کنید این دایره را گسترش دهید.
در سطح سازمان
بهعنوان یک پدر/مادر در هر سازمانی بهراحتی میتوان احساس ضعف کرد – بهویژه در یک سازمان گسترده یا در جایی که قبلا به صورت جزئی به مسائل مربوط به والدین شاغل پرداخته شده است. با این حال شما میتوانید به شرکت یا سازمان خود کمک کنید تا از طریق چند روش مهم، حمایت خود از والدین را افزایش دهد.
دستهبندی و شفافیت مزایا را تشویق کنید. اغلب سازمانها در طراحی و ایجاد مزایای مربوط به والدین شاغل تبحر دارند؛ اما در برقراری ارتباطی کاربردی با آنها و افزایش بهرهمندی آنها، توانایی کمتری دارند. حتی اگر سیاست ساعت کاری انعطافپذیر یا محل نگهداری از کودک در شرکت هم فراهم باشد، احتمال اینکه مدیر شما از جزئیات آن آگاهی نداشته باشد، وجود دارد. و شما برای کسب اطلاعات لازم باید از افراد مختلفی سوال کنید؛ یا مثلا فرم تقاضای چنین مزایایی در گوشهای از سازمانتان خاک میخورد. من به طور مرتب از مراجعانم میپرسم که از کدام مزایای حمایت از خانواده استفاده کردهاند یا امکان آن برایشان فراهم است. در 95 درصد از مواقع من با پاسخهایی چون «نمیدانم»، «نمیدانم چگونه تقاضا بدهم» یا اینکه «چنین مزایایی تنها برای افراد دارای مشکل جدی است» روبهرو میشوم. شفافیت درباره این مزایا در طی همهگیری کووید 19 افزایش پیدا کرده، اما توضیح هرچه بیشتر این موارد همیشه سودمند است. در غیر این صورت، اغلب پدر و مادرها هیچگاه از این حمایتها برخوردار نخواهند شد یا زمان و انرژی زیادی را برای آشنایی با آنها صرف خواهند کرد.
شاید شما در بخش مربوط به مزایا یا ارتباطات سازمان کار نکنید اما میتوانید تلاش کنید تا فهرستی از حمایتهای آنها ایجاد کنید. در ایمیلی از منابع انسانی خود بخواهید تا مقالهای تحت عنوان «مزایای مربوط به والدین شاغل» تهیه کنند که شامل فرمهای تقاضانامهها، توضیحات، و شمارهتماسهای مربوطه باشد. چنین مقالهای بسیار سودمند خواهد بود. برخی از سازمانهایی که من با آنها همکاری میکنم، پیامهایی را از سمت مدیران ارشد به همه کارمندان فرستادهاند و در آن پیامها مزایای ممکن را بهاختصار توضیح دادهاند. چنین شرکتهایی در مقدار زیادی از زمان سازمان صرفهجویی میکنند ( بهویژه زمان نیروهای منابع انسانی).
در روشی اجتماعیتر و فعالانهتر، با والدینی که تازه بچهدار شدهاند درباره تجربۀ خودتان از بهکارگیری مزایای ممکن گفتوگو کنید یا جهت صحبت در جلسات اطلاعاتی به مسئول منابع انسانی خود اعلام آمادگی کنید. مثلا با صحبت درباره محتویات کیف نوزاد که همراه او به پرستار شرکت تحویل میدهید یا کیفیت خدمات این بخش، اطلاعات و اطمینانی را که والدین تازه به آنها نیاز دارند، در اختیارشان قرار دهید. اگر در یک سازمان کوچک یا سازمان کارآفرینی مشغول هستید، با نهایت احترام پیشنهاد ارائه مزایای بهصرفه و سودمند را نزد کارفرما خود مطرح کنید. شاید پیشنهاد شما به ایجاد بخش نگهداری از فرزند در شرکت منجر نشود، اما شاید باعث گرفتن اشتراک برای والدین از یک مهدکودک نزدیک شود.
با یک گروه اجتماعی مربوط به والدین شاغل همکاری کرده یا چنین گروهی را راهاندازی کنید. در چند وقت گذشته، گروه همکاران مربوط به والدین شاغل در سازمانهای بزرگ رواج یافته است. اگر سازمان شما تا ژانویه 2020 چنین گروهی نداشته و قصد تشکیل آن را نیز نداشته است، احتمال اینکه حالا بخواهد آن را ایجاد کند، بالاست. این گروه در بهترین حالت، راه آسانی برای برقراری ارتباط با والدین دیگری است که تجربیات حرفهای مشابه با شما دارند. شما میتوانید از این افراد مشورت بگیرید؛ آنها باعث ایجاد دلگرمی در شما میشوند، و احساس تنها بودن در این شرایط را از بین میبرند. البته اغلب این گروهها فاقد تمرکز بر ارائه ارزشهای ضروری به اعضا خود هستند.
شما در اینجا میتوانید نقش پررنگتری ایفا کنید. اگر سازمان شما هنوز گروهی ندارد، به پیشقدمشدن در ایجاد آن فکر کنید. والدین دیگری را که در سازمان میشناسید دعوت کنید (و والدین دیگری که آنها میشناسند) تا در یک زمان بخصوص ملاقات کرده و درباره چالشهای مشترک والدین شاغل، مثل مدیریت زمان یا یافتن پرستار کودک، مشورت کنید. اگر این دعوتها جامع، و گفتوگوها کاربردی باشند، گروه شما اعضای بیشتری جذب خواهد کرد.
اگر از قبل گروهی وجود دارد، برای تشکیل یک جلسۀ راهحلمحور و هدفمند داوطلب شوید. زمانی را تعیین کنید و اعضای گروه را دعوت کنید تا مثلا درباره نرمافزارهای تلفنهمراه هوشمند که برای والدین سودمند هستند، صحبت کنید. یا مثلا اگر حسابدار هستید، درباره مالیات مربوط به فرزندان توضیح دهید. یا یکی از دوستان را که در حوزه آموزش فعالیت میکند دعوت کنید تا درباره چالش آموزش از راه دور صحبت کند. میتوانید در ایجاد یک زیرمجموعه برای والدین دارای فرزندخوانده نیز کمک کرده؛ یا گروهی شامل داوطلبان علاقهمند به صحبت با افرادی که از مرخصی زایمان بازگشتهاند، تشکیل دهید. همچنین میتوانید برنامهای اطلاعاتی برای والدینی تشکیل دهید که به ترفیع یا تغییر شغل میاندیشند. با ارائه کمکهای کاربردی به دیگر والدین شاغل و رسیدگی به دغدغههای آنها، شما نیز احساس قدرت بیشتری خواهید کرد.
در نهایت…
اگر این موارد به نظر شما دشوارند یا فشار زیادی بر دوش شما میگذارند، برای من هم همینطور است. هرکدام از این تغییرات به تنهایی بزرگ به نظر میرسند، و همه آنها در کنار هم دلهرهآور هستند. با گذشت هشت ماه از زمانی که پشت میز کارم در خانه قوز کردهام، تصور پوشیدن لباس کار نیز دشوار است – چه برسد به اینکه احساس قدرت کنم و بهعنوان یک کارمند یا پدر/مادر روشهای جدیدی را امتحان کنم. حتی بهعنوان فردی که شغلش مشاوره دادن به دیگر والدین شاغل است، به نظر من خودآگاهی، تغییر چهارچوب، الگوبرداری و حمایت لازم برای ایجاد تغییراتی که در اینجا اشاره کردم، یا جسورانه و قابل انجام هستند یا دارای ریسک و طاقتفرسا. اگر محدودیتهای حرفهای ایجاد کنم و بابت آنها قضاوت شوم چه میشود؟ یا اگر شغلم تحت تاثیر این موضوع قرار بگیرد چه اتفاقی میافتد؟ اگر با دیگر والدین شاغل باهوش ارتباط برقرار کنم، اما نتوانیم به راهحلهای مشترک مناسبی دست بیابیم، یا اگر همه ما نهایت تلاشمان را بکنیم و هیچ چیزی تغییر نکند، چه کنیم؟
اما از طرفی دیگر، من برای امتحان کردن این روشها، برای آغازی جدید، انگیزه دارم. زیرا هنوز در اواسط همهگیری کووید 19 هستیم؛ و فرزندان من تحت آموزش از راه دور هستند. فرزند هفت سالهام با آیپد قدیمی من سر کلاس ریاضی حضور پیدا میکند.
نمیخواهم سی سال بعد، دخترم در دام احساس ناخوشایندی، گناه، شکست و تنهایی گرفتار باشد؛ مسلما شما هم نمیخواهید فرزندانتان چنین احساساتی داشته باشند. میخواهیم آنها به هر آنچه که در توانشان هست دست یابند؛ چه در کار، چه بهعنوان والدین و چه بهعنوان مردم. و حالا ما از مولفههای جدید استفاده میکنیم و راههای جدیدی را طی میکنیم تا به آنها – به خودمان – برای رسیدن به آن مرحله کمک کنیم.