چگونه دیگر اهمیتی به تفکر دیگران درباره خودتان ندهید؟
اگر می خواهید بهترین خودتان باشید و به مراتب بالایی دست پیدا کنید، ترس از نظرات مردم می تواند مانع پیشرفتتان شود.
زمانی را بخاطر بیاورید که بسیار مضطرب بودید؛ به عنوان مثال، قبل از ایستادن برای صحبت در جمع، بالا بردن دستتان در جلسه، یا حتی وارد شدن به اتاقی پر از افراد غریبه.
دلیل این که شما احساس حقارت و ترس و تنش کردید، نگرانی از نظر دیگران در مورد خودتان بوده است.
ترس ما از نظرات مردم، که من آنرا FOPO می نامم، تبدیل به یک وسواس غیر منطقی و غیرمفید در دنیای مدرن شده است و اثرات منفی آن به مراتب فراتر از عملکرد است.
اگر شما شروع کنید به عدم توجه به چیزی که از شما، شما را ساخته، یعنی استعدادهایتان، باورهایتان و ارزش خود و متقابلاً شروع به توجه به آن چه که ممکن است دیگران فکر کنند یا حتی نکنند، به پتانسیل درونیتان ضربه خواهید زد.
به این روند عادت می کنید، چون از آنچه در طرف دیگر نقد، اتفاق می افتد می ترسید. از اینکه مسخره بشوید و یا پس زده شوید می ترسید. زمانی که این اتفاق بیفتد، خودتان را قربانی کرده اید. دستتان را بالا نمی برید چرا که نمی توانید واکنش دیگران را تحمل کنید. به مقام مورد نظرتان نمیرسید چون فکر می کنید که واجد شرایطش نیستید.
متأسفانه FOPO بخشی از انسان بودن است، چون ما با یک مغز باستانی کار می کنیم. اشتیاق برای تایید اجتماعی، اجداد ما را محتاط و آگاه ساخته؛ هزاران سال پیش، اگر مسئولیت شکار ناموفق بر روی شانه های شما بود، مقامتان در قبیله می توانست مورد تهدید واقع شود.
تمایل ما به جا کردن خودمان در دل دیگران و ترس فلج کننده از دوست داشته نشدن، تواناییمان برای دنبال کردن زندگی ای که می خواهیم برای خود بسازیم را تضعیف می کند.
این دلیل آن است که ما نیاز به تمرین و تمرکز ذهن خود داریم؛ به این ترتیب دیگر دم، سگ را دنبال نمی کند. (به این معنی که کارمان بلعکس نمی شود)
اگر متوجه شده اید که درگیر FOPO هستید، راه هایی برای کاهش شدت تأثیر استرس شما وجود دارد. وقتی از این افکار آگاه شدید، خودتان را به سمت افکار مثبت و اعتماد به نفس بالا سوق دهید (من سخنران خوبی هستم، من تلاش کردم تا بتوانم به توانایی هایم اعتماد کنم، من چیزهای زیادی برای گفتن دارم، من کاملاً لیاقت و لیاقت این مقام را دارم)
این افکار به شما کمک می کنند تا بر مهارت ها و توانایی های خود متمرکز شوید و نه نظرات دیگران. نفس عمیق بکشید. این به مغزتان القا می کند که شما در معرض خطر نیستید.
اما اگر واقعا بخواهید FOPO را تسخیر کنید، باید بیش از این خودآگاه باشید. اکثرمان با فهمی کلی از کسی که هستیم، با زندگی دست و پنجه نرم میکنیم، در بسیاری از مواقع این کافیست و با آن کنار می آییم. ولی اگر می خواهید بهترین خودتان باشید و به نظرات دیگران کمتر اهمیت دهید، نیاز دارید که بسیار بیشتر و عمیق تر درباره این که واقعاً که هستید تحقیق کنید.
می توانید با پیدا کردن یک فلسفه شخصی (یک کلمه یا عبارت است که اعتقادات و ارزش های اساسی خود را بیان می کند) شروع کنید.
فلسفه شخصی پیت کارول، شریک تجاری من و سرمربی سیتل سایاوکس، این است: “همیشه رقابت کن.” برای مربی کارول، همیشه رقابت به معنای صرف هر روز با سخت تلاش کردن برای بهتر شدن و رسیدن به حداکثر توانایی هایش است. این فلسفه یک گرایش و یا شعار نیست؛ بلکه این قطب نمای اوست، هدایت اعمال، افکار و تصمیماتش. به عنوان یک مربی، یک پدر. یک دوست. در هر نقطه ای از زندگی.
وقتی یک فلسفه شخصی پیدا کردید، سؤالاتی مطرح کنید:
زمانی که من در بهترین حالت خودم هستم، پشت افکار و اعمالم چه اعتقاداتی هست؟
چه افرادی هستند که شخصیت و توانایی هایشان با من مشترک است؟
این توانایی ها چه هستند؟
اشعار مورد علاقه تان چیست؟ کلمات مورد علاقه تان؟
هنگامی که به این سؤالات پاسخ داده اید، دور کلماتی که به نظرتان مهم می آیند دایره بکشید و باقی را کنار بگذارید. پس از بررسی آنچه باقی مانده، سعی کنید عبارت یا جمله ای که دقیقا همان چیزی است که شما هستید و چگونه می خواهید زندگی خود را بسازید را بیابید.
پیش نویس آن را با یکی از عزیزانتان به اشتراک بگذارید، نظرش را بخواهید و فلسفه خود را از آن بیرون بکشید. سپس آن را به حافظه بسپارید و روزانه به خودتان یادآوری اش کنید.
ساخت یک فلسفه شخصی می تواند تمرینی قوی برای باز کردن دید باشد. وقتی من تیم های مدیران را تربیت می کنم، اغلب از آنها می خواهم که فلسفه شخصی خود را بنویسند و آن را با گروه به اشتراک بگذارند. هرگز فراموش نخواهم کرد که یکی از اعضای ارشد به تمامی افراد اتاق نگریست و همانطور که اشک در چشمانش حلقه بست، سینه اش را جلو داد و سرش را بلند کرد و گفت: «فلسفه من این است که باهوش باشم.» او به همکارانش گفت که والدینش مهاجر بودند و خود را در شرایط سخت و چالش برانگیزی قرار دادند تا او بتواند موقعیت های بهتری داشته باشد. به خاطر تلاش شدید و از خود گذشتگی خانواده اش، او زندگی کردن را به طوری که گویا مدال خانواده اش بر گردنش است وظیفه خودش قرار داد. هر روز تلاش می کند که از کارهای خوب آنها قدردانی کند و یک مدل بزرگ برای نسل آینده باشد. من نمی توانم در باره اینکه چقدر این فلسفه شخصی اهمیت دارد زیاده گویی کنم.
هنگام کار با بازیکنان NFL، مربیان، ورزشکاران افراطی و رهبران ارشد در 50 شرکت، متوجه شدم که، فراتر از تلاش بی رحمانه برای بهترین بودن، چه چیزی باعث می شود که این بازیکنان باهوش بزرگ باشند و آن هم حسن نیت آنها که راهنمایشان بوده است، می باشد، بخاطر نظمشان بیشتر مایل به تحت فشار قرار دادن خودشان و یادگیری بیشتر و کمرنگ کردن عدم راحتیشان هستند. می توانند سر و صدا و نظرات طرفداران و رسانه ها را برای خود خاموش کنند و به قطب نمای داخلی خودشان که به خوبی کالیبره شده، گوش دهند.
هنگامی که فلسفه شخصی خود را توسعه دادید، خود را متعهد به زندگی ای مطابق با اصول خود کنید. از خانه تان شروع کنید. به اشخاصی که دوستشان دارید ابراز علاقه کنید. در عروسی برقصید. ریسک کنید. به شکل قابل قبولی عجیب و غریب باشید. سپس آن را در محل کار امتحان کنید. ارائه دادن. برای ارتقاء شغلی بروید کارهایی را انجام دهید که نظرات دیگران را بر می انگیزد. وقتی که احساس کردید FOPO مانع پیشرفتتان می شود، به سادگی آن را بپذیرید و دوباره به فلسفه خود و هدف بزرگتردر دستتان متوسل شوید.
اقدام بعدی: درخواست بازخورد از لیست کوتاهی از افرادی که برایتان مهم هستند. بازجویی صادقانه یک جز حیاتی از تسلط است. برن براون، یکی از محققان مشهور و نویسنده “جرأت رهبری”، در طول یک قسمت از پادکست من، «یافتن مهارت»، پیشنهاد کرد که اسامی این افراد باید بر روی کارت 1 × 1 اینچ قرار بگیرند. حال شرط دیگری را اضافه می کنم.
افرادی که در کارت شما هستند باید احساس خوبی از شخص شما و کسی که تلاش می کنید شوید داشته باشند. توجه زیادی به دیدگاه هایشان کنید. اجازه دهید سر و صدای جمعیت فروکش کند. تجربه خودتان را با بازخورد آنها مقایسه، ترکیب و متعادل کنید.
بیشتر از همه، به یاد داشته باشید که رشد و یادگیری زمانی اتفاق می افتد که شما در لبه ظرفیت خود فعالیت می کنید، مثل فوت کردن داخل بادکنکی که تقریباً به مرز انففجار رسیده، زندگی مطابق با فلسفه شخصی شما تلاش و قدرت بیشتری می طلبد، اما نتیجه، که همان به طور صادقانه و ظریف بیان کردن این است که، شما چه کسی هستید، باعث می شود شما به هدفی استوارتر و با معناتر به زندگی و تلاش خود ادامه دهید.
مجله کسب و کار هاروارد – 2019